سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پیروزى به دور اندیشى است و دور اندیشى در به کار انداختن رأى و به کار انداختن رأى در نگاهداشتن اسرار . [نهج البلاغه]

ادریس

جستجو در وبلاگ:
Powerd by: Parsiblog ® team.
تربیت(دوشنبه 85 آبان 8 ساعت 11:39 عصر )

        ------  « بسم الله الرحمن الرحیم »  ------

         تربیت از زاویه دیگر: عبدالعظیم کریمی

در شرایطی که راه و روش تربیت را نمی دانیم  اگر  هیچ اقدامی نکنیم به تربیت فرزندان کمک بیشتری می کنیم . اگر بتوانیم  از تربیت ناشیانه خودداری ورزیم به تربیت شدن کودکان یاری موثرتری می رسانیم .اگر می دانستیم که رها کردن مشکلات موقت کودک به جای دستکاری های ناشیانه چقدر به بهبود و کاهش آنها کمک می کند دست از درمان آسیب زا بر می داشتیم .اگر می دانستیم که چگونه ، چه حرفهایی نزنیم و چگونه ،چه اندرزهایی ندهیم به رسایی پیام تربیت قدرت بیشتری می بخشیدیم.اگر می دانستیم که چگونه تربیت نکنیم و چگونه تعلیم ندهیم و چگونه تنبیه و تشویق نکنیم ، به خود یابی ، خود اموزی و خود رهبری کودک  یاری بیشتری می رساندیم .اگر قدری تاخیر در تربیت کودکان داشتیم به پختگی ان ها  کمک بیشتری می کردیم ،اگر از تب حرف باز می ایستادیم ، اگر از هجوم طرحها و برنامه های تربیت عاریه ای دست بر میداشتیم  ، قوه کشف و ابداع در افراد را فزونی می بخشیدیم . اگر می توانستیم  حکیمانه خاموش باشیم، در تاثیر گذاری بر وجود فرزندانمان گویا تر بودیم .اگر می توانستیم به موقع کنار بکشیم تا کودک ، خود را نه در ما بلکه در خود بازیابد دخالت فعّال تری در تربیت او داشتیم ، اگر می توانستیم اندکی  نسبت به مسئولیت  فردی فرزندانمان     بی تفاوت باشیم ! به پرورش حس مسئولیت و رفع بی تفاوتی ان ها کمک می کردیم. اگر    می توانستیم به جای ان ها تصمیم نگیریم ، به جای ان ها انتخاب نکنیم ، به جای ان ها ارزشگذاری نکنیم ، به استقلال ، اعتماد به نفس ، پشتکار و اراده ان ها عظمت بیشتری     می بخشیدیم .اگر می توانستیم در محبّت کردن معتدل باشیم،به جدیّت و اعتدال فرزندانمان در زندگی کمک بیشتری می کردیم . اگر می توانستیم اراده ی کودکان را در مقابله با دشواری ها و چالشهای زندگی تقویت کنیم به خود سازی ،خود کفائی و خود اتکایی آنها کمک بیشتری   می کر دیم .اگر می توانستیم و تحمل ان را داشتیم تا فرزندانمان را اندکی ناکام کنیم ان ها را به درک لذت کامیابی ارتقا می بخشیدیم .اگر می توانستیم طعم آزادگی و قناعت را در نداری  و محرومیّت مصلحتی به ان ها بچشانیم ،فضیلت سیری و مناعت طبع را در ان ها درونی   می کردیم . اگر می توانستیم که نصیحت کردن،آموزش دادن نیست، ارایه مطالب دینی ،تربیت دینی نیست ،عادت دادن ، ایجاد اخلاق درونی شده نیست ،یاد دادن ،تعلیم دادن نیست،      پاسخ دادن ،قانع کردن نیست ، نوازش کردن ،محبّت کردن نیست ،ترحم کردن،احترام گذاشتن نیست ،تعظیم کردن ،تکریم کردن نیست و...  به فهم راه و روش تربیت نزدیک تر می شدیم .اگر می دانستیم  زینت دوستی،زیبایی دوستی نیست،آراسته شدن لباس به رسم روز پوشیدن نیست، دانش آموختن ،دریافت گواهی نامه نیست،پرهیزکار بودن،گریز از صحنه نیست ، منعم بودن، پولدار بودن نیست، دلبسته بودن، برده بودن نیست ، پایبندی به وظیفه، تسلیم بودن به فرمان دیگری نیست، مردم خواه بودن ، مردم داری نیست، مصمم بودن ،لجوج بودن نیست ، موقر بودن ، تکبّر کردن نیست، احترام گذاشتن به خود ،  افاده نمودن به دیگران نیست ، اندیشمند بودن ، عقیده به عاریت گرفتن نیست ،به عدالت رفتار کردن ، تلافی نمودن نیست ،شنیدن گوش فرا دادن نیست ، دیدن، بصیرت یافتن نیست ،ایمن بودن ، محفوظ ماندن نیست، آسودگی، لمید گی نیست ،هم نوایی ،هم اندیشی نیست ،محبوب بودن ، مستور بودن نیست ، مشارکت دادن ، واگذار کردن نیست ، حفظ کردن صرف قرآن، قرآنی شدن نیست،امنیت روانی ،روان آسایی نیست،اعانه دادن ،عدالت ورزی نیست ،دل خوشی ،تن پروری نیست . پیشتاز بودن ، پس راندن دیگران نیست، انضباط داشتن ،افسار به گردن کردن نیست ،و ......    به فهم حقیقت (تربیت) وزیستن با (حقیقت) نزدیک تر می شدیم .اگر می دانستیم تربیت واقعی ،امری درونی ،شخصی و خود انگیخته است ،از قانون تراشی و نقش بازی در تربیت خودداری می کردیم ،اگر می دانستیم تربیت واقعی ،امر درونی ، شخصی و خود انگیخته است.(خود انگیخته ، خود انتظاری ،خود ارزشی) از تربیت بیرونی ،تحمیلی و دگر انگیخته پرهیز می کردیم ،اگر می دانستیم که تبلیغ بدون ترغیب ،ضد تبلیغ است ،از تبلیغات صوری دست بر می داشتیم ،اگر می دانستیم که تکرار کردن پیام  ،تحکیم بخشیدن به ان نیست و تسریع کردن در تربیت ،سریع رسیدن به هدف نیست ،با کودکان به گونه ای  دیگر رفتار    می کردیم ،اگر  می دانستیم که درصد عظیمی از ناهنجاری ها،کج رویها،لجاجت ها،  نافرمانی ها ،بزهکاری ها ،و اختلالات عاطفی کودکان و نوجوانان ،ناشی از اقدامات تربیتی ما بزرگسالان است ،دست از اینگونه اصلاحات و روشها بر می داشتیم . اگر می دانستیم  تربیت کردن ، وابسته کردن نیست ،مطیع کردن نیست ، بار آوردن نیست ،دست پرورده سازی نیست ،رام کردن نیست ، بلکه بر عکس،تربیت کردن ،تربیت کردن ،فتح مداوم موانع رشد است ،خود یابی دایمی است، خود رهبری، خود گردانی و خویشتن گستری مستمر است، آنگاه از آسیب رسانی به شخصیت کودک پرهیز می کردیم  ، اگر می دانستیم   تربیت عاریه ای و تصنعی، مانع تربیت اصولی، ریشه ای و طبیعی است از قالب ریزی و                 قالب سازی کلیشه ای در تربیت کودکان خودداری می کردیم. اگر می دانستیم دینی کردن،  دینی شدن نیست،نقش دادن،نقش پذیری نیست،الگو دادن ،الگو پذیری نیست،آموزش دادن، باوراندن نیست، اطلاعات دادن، ایجاد معرفت نیست،لولیدن،فعال بودن نیست و             معتقد کردن،تبلیغ کردن نیست،بدون تردید از قیم بودن در جریان تربیت باز می ایستادیم.

اگر می دانستیم که یاددادن،مانع یاد گرفتن است،هر چه سریع تر به آموزش و پرورش یکسویه و حافظه محور پایان می دادیم .اگر می دانستیم که جستجو برای کشف نادانسته ها           چقدر از دانسته ها برای کودک مفیدتر است هیچ گاه ذهن دانش آموزان را انبار دانش و معلومات ذهنی نمی کردیم.اگر می دانستیم که تشنه کردن ذهن یاد گیرنده از سیراب کردن ذهن وی،به رشد و خلاقیت وی کمک بیشتری می کند ازپاسخ مداری و نمره گرایی در آموزش خودداری می کردیم .اگر می دانستیم که هدف تربیت،ایجاد نیاز و تشنگی به حقیقت است تا کودک خود به کشف ان دست یابد از ارائه مستقیم حقایق به کودک خودداری می کردیم .اگر می دانستیم که کودک از چیزی تبعیت می کند که در تراز رغـبت فـطری اوست. ان گاه هر پیامی را بر کانون رغبت او سوار می کردیم و نه بر کانون رغـبت و خواسته خود.

اگر می دانستیم که کودک تنها از کسانی تبعیت می کند که مورد احترام است ،ان گاه  آموزش قوانین و ارزشها را در قالب محبت و احترام  یاد می دادیم . اگر می دانستیم که اثر یک نما و یک نگاه معنی دار و نافـذ در تربیت، گویا تر از هزاران برنامه ، پیام ،کتاب و... است  تربیت نمادین را با تربیت کلامی همراه می کردیم .اگر می دانستیم که تغییر رفتار و تحوّل در ساختار روان  آدمی تنها در هنگام پذیرش درونی حاصل می شود ، قبل از پاشیدن بذربه حاصل خیز کردن زمین می پرداختیم و بالاخره اگر می دانستیم که تربیت متربی در اینه ی  کردار و سیرت مربی عملی  می شود از اقدامات ،برنامه ها ،نصیحت ها و قالب ریزی های گفتاری و صوری پرهیز می کردیم و به این عبارت آشنا امّا مجهور اقتداء می کردیم که:« دو صد گفته چو نیم کردار نیست » وبه  این تاویل وتعبیر«هلوسیوس» ایمان می اوریم که «کودکان نادان به دنیا می آیند نه ابله، اما انان بواسطه تربیت ما بزرگسالان به بلاهت کشانیده می شوند» وبا بصیرتی عمیق و اعجابی شورانگیز،دگرباره به این حدیث زیبا و تکاندهنده می نگریستیم که : «کسی که بدون بصیرت اقدام به عملی نماید مانند پوینده ای است که هر قدر سریع تر حرکت کند از هدف دورتر می شود» وپس از الهام از معنی بلند این حدیث شریف قطعا از دخالت ناشیانه در تربیت  بازمی ایستادیم.   

 


» ادریس قرائتی
»» نظرات دیگران ( نظر)


»
اوقات شرعی

بازدیدهای امروز: 0 بازدید
مجموع بازدیدها: 1354 بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ وضعیت من در یاهو ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

ادریس
ادریس قرائتی
» لوگوی دوستان من «
» اشتراک در خبرنامه «